از یــاد رفتــه ها
چه غریب ماندی ای دل! نه غمی ، نه غمگساری
نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری
غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری
همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد
دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری
به سرشک همچو باران ز برت چه برخورم من ؟
که چو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری
به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها
بنگر وفای یاران که رها کنند یاری
نظرات شما عزیزان:
هیچگاه نادیده نمیگیرم
روزهایی را که من در هوای نبودنت نفس کم می اوردم
وتو در ان لحظه ها نفس هایش را در میان اغوشت شماره میکردی
هوای ان روزهایت را به من مدیونی...
روزهایی را که من در هوای نبودنت نفس کم می اوردم
وتو در ان لحظه ها نفس هایش را در میان اغوشت شماره میکردی
هوای ان روزهایت را به من مدیونی...
نوشته شده در برچسب:, ساعت
14:6 توسط fateme| 2 نظر |
آخرين مطالب
Design By : RoozGozar.com |